
شرط عشق
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی اش به بیماری آبله مبتلا و بستری شد .
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و ابله تمامی صورتش را پوشاند .
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید . زن نگران صورت خود که آبله آن را از شکل انداخته بود خبر رسید که شوهرش به کلی کور شده است.
همه مردم می گفتند:چه خوب عروس نا زیباهمان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
۲۰ سال بعد از ازدواج آن دو، زن از دنیا رفت . مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود همه تعجب کردند .
مرد گفت:(( من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.))
:: برچسبها:
شرط ,
عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 582
|
امتیاز مطلب : 307
|
تعداد امتیازدهندگان : 95
|
مجموع امتیاز : 95